سفارش تبلیغ
صبا ویژن
میراث انتظار
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  محسن ملکی[6]
 

برای تعجیل در ظهور اقا و سلامتی ایشان صلوات فراموش نشه اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

   نویسندگان وبلاگ -گروهی
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 81
کل بازدید : 463244
کل یادداشتها ها : 738

   موسیقی

< 1 2 3 4 5
نوشته شده در تاریخ 90/9/17 ساعت 10:15 ع توسط حمید مطیع


مگر می‌شود این ثانیه‌های راکد را به آمدن تو نوید نداد؟
مگر می‌شود برای کاروان خسته‌ی محرم سوخت و لابلای شعله‌های آن به یاد تو نبود؟
مگر می‌شود نگاه نگران خورشید جمعه را جز با وعده‌ی حتمی خدا تسلی داد؟
پژواک نام تو این روزها بیشتر از همیشه در ذهن ما تکرار می‌شود، سرت سلامت...
ما شکیبایی زینب سلام الله علیها نداریم... الغوث...
.
.
.

.

.

.

.

گر بهر جرعه‌ای همه محتاج این دریم...
{شمایی که دلتون وصله؛ التماس دعا}



  



نوشته شده در تاریخ 90/9/11 ساعت 3:20 ع توسط حمید مطیع


حس می‌کنم سنگ شده‌ام! بروم زیر این خیمه‌های سیاه فریاد بزنم "حـسـیــــــن" کمی سبک شوم! تو کدام گوشه از زمین تنها خیمه‌ی غم به پا کرده‌ای!؟ نمی‌دانم؛ اما می‌دانم مردمان سرزمین من آن‌هایی نیستند که نوشتند: "بیــا" و کاش نمی‌نوشتند...
ببین؛ بعد هزار و سیصد و اندی سال کوچه‌های ما سیاه‌پوش آن داغ بزرگ است. مگر ما مرده‌ایم که تو این چنین آواره‌ی بیابان شده‌ای؟ می‌خواهم بگویم: ما همه‌ی هستی‌مان را فدای تو می‌کنیم. بیــــــا...



  



نوشته شده در تاریخ 90/9/3 ساعت 10:33 ع توسط حمید مطیع


وقتی سخت سرگرم کار و زندگی شده‌ای؛ طوری که حتی با صدای باران آرام نمی‌شوی؛ در روزهای سرد پاییز شعله‌ای آشنا تمام وجودت را گرم می‌کند و تو آرام که نمی‌گیری هیچ، آتش هم می‌گیری منتظر...
بیا به آن مرد بیابانگرد هاشمی بگوییم: "ما تنهایش نمی‌گذاریم..." این را چشم‌های خیس و دل‌نگرانمان می‌گویند.
آری! کم‌کم پیراهن سیاهت را بیرون بیاور. انتظار مهدی علیه السلام امتداد عاشورای حسین علیه السلام است.

.

.

.

.

.

التماس دعا {شدیدا؛ خیلی گیرم} ممنون...



  



نوشته شده در تاریخ 90/8/27 ساعت 12:50 ع توسط حمید مطیع


هی قد کشیدیم و قد کشیدیم؛ شدیم آدم بزرگ!
آدم بزرگ‌هایی که گاهی گم می‌شوند؛ بی‌طاقت می‌شوند سر هیچ؛ یادشان می‌رود خلیفه‌ی خدایند روی زمین.
آدم بزرگ‌هایی که گاهی فراموش می‌کنند زمین خدا هیچوقت خالی از حجت نیست.
ما جانمان را با آیات "تطهیر" و "مباهله" شستشو می‌دهیم.
وقتی چشممان به خورشید است، وقتی صدای گام‌های یک مرد آسمانی گوشمان را می‌نوازد، نگران چه‌ایم؟
وقتی فردا از آن من و توست...



  



نوشته شده در تاریخ 90/8/20 ساعت 9:22 ص توسط حمید مطیع


یا ایها الرسول! بلغ ما انزل الیک من ربک...
خدا به تماشا ایستاده بود آن روز.
دستش را بالا بگیر محمد؛ بگذار همه بشنوند صدایت را که اگر نـه، رسالت را تمام نکردی!
ما مردمان قرن پانزدهم هجری، از دور دست تاریخ پیامت را به جان خریده‌ایم ای پیامبر!
پسر ابوطالب و فرزندانش، خودشان را درون دل همه جا کرده‌اند.
حالا ما دست‌هایمان را آماده کرده‌ایم برای غدیر و برای روزی که بازمانده‌ی آن اتفاق بزرگ، چشم جهانی را روشن کند.



  



نوشته شده در تاریخ 90/8/12 ساعت 11:32 ع توسط حمید مطیع


چه تصمیم مهربانانه‌ای گرفته بود آسمان
حالا شده‌ایم کویر باران‌خورده‌ی منتظر
من یک نفر را می‌شناسم که آسمان و کویر و باران، آمدنش را "آه" می‌کشند؛ مردی تنها که همیشه به یاد تو و من است.
یک نفر که عرفات و مشعر و مِنی که نـه؛ همه و همه گوش‌هایشان را تیز کرده‌اند صدای گام‌هایش را بشنوند.
فرزند باقرالعلوم علیه السلام؛ یک نفر که وقتی می‌آید بارانی از عدالت، نور و مهربانی با خودش می‌آورد...

امام باقر علیه السلام:
زمان قیام قائم علیه السلام، دوران رفاقت و همدلی فرا می رسد.

{شهادت امام باقر علیه السلام تسلیت باد.}



  



نوشته شده در تاریخ 90/7/29 ساعت 12:53 ص توسط حمید مطیع


اخم نکن به روزگار؛ فرزند آدم!

 

 

چه طور دلت می‌آید؟

 

روزگار را من و تو می‌سازیم.

 

بی‌تابی پاییز را هم بگذار به حساب پریشانی "او" در غم بهار...

 

ما لابه‌لای سرزمین دلمان، بذر محبت کسی را کاشته‌ایم که بودنش امان است برای زمینی‌ها، آسمانی‌ها!

 

اما یوسف‌مان را در کوچه‌های غفلت دل، گم کرده‌ایم؛ با همین گاهی دلواپسی‌های کـال.

 

این درخت‌ها که زرد شده‌اند، سبز می‌‌شوند. اخم نکن به روزگار...

 

دور و برت را خوب نگاه کن، "خورشید" همین حوالی‌ست.

 ای عابر پس‌کوچه‌های دل......................... کجایی؟

 

 



  





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ