برای تعجیل در ظهور اقا و سلامتی ایشان صلوات فراموش نشه اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بازدید امروز : 144
بازدید دیروز : 26
کل بازدید : 483250
کل یادداشتها ها : 738
در گیرودار زندگی گاهی می برم گاهی می بازم گاهی اصلاً ،خودم یاد می رود.
گاهی کوتاهی خودم را گردن روزگار می اندازم اما طعم گرم نگاهت را حس می کنم وقتی چیزی بر دلم سنگینی می کند همیشه خدا آه می کشم گله می کنم اما انگار یادم رفته که منتظرمصلح خود مصلح باید باشد .نام تو فردا بر کتیبه های تاریخ برق می زند،یقین دارم.
اللهم عجل لولیک الفرج
بعضی وقتها اصلاً نمی دانم چه بنویسم،فقط می خواهم بگویم این روزها که به بهانه روزه بودن زود زود به دلم سر می زنم بیشتر از همیشه برات تنگ می شد،اذان گواه است.
به کارهایمان نگاه نکنی ته دلمان چیزی هست که هر وقت از روزمرگی ها خسته می شویم می گوید:غصه نخور می آید و همین آراممان می کند.
اللهم عجل لولیک الفرج
عصر یک جمعه ی دلگیر دلم گفت بگویم،بنویسم،که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید،بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟و چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟عصر این جمعه ی دلگیر ،وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس ،تو کجایی گل نرگس؟
اللهم عجل لولیک الفرج
من هنوز منتظرم با لبهایی خشکیده و چشمانی خیس،شانه به شانه دردهای فرزند چشم براه تاریخ ،بیت المقدس بر پهلوی گداخته خویش می غلتد و کودک لا به لای دود و خاکستر قد می کشد یا نه قدی می کشد.
صدای چکمه های ظلم نزدیک تر می شود اما مردانه ایستاده است شهر پیامبران رحمت به امید فریاد رسی از بیت خدا ،حنجره من حنجره کودکان زیتون است خودت را برسان
اللهم عجل لولیک الفرج
ای زیباترین واژهها در برابرت بی ثمر.ای رخشانترین ستارهها درقیاس تو بی فروغ.ای بهارجان!ای غایت امیدِ امیدواران
بیا،بیا که در عطش دیدارت از هر جرعه وصالت کام گیرم.
بیا،بیا که جان مرده خود را به نسیم حضورت جان بخشد.
بیا،بیا که جان مرده خود را به نسیم حضورت جان بخشد.
بیا،بیا که منتظرم ولی نه آن منتظری که چشم از راه منتظر خود برگیرد به بهانه خستگی، که نه خستگی در من راه ندارد چون تویی بهانه انتظار منی مولایم ،مقصود دلم !باز آی که چشمانم به انتهای افق انتظار تو خشکیده مانده،اما بدان تا آمدنت حتی لحظهای به زنده بودنی جز با یاد زیبای تو نخواهم اندیشید پس بیا ،بیا حتی اگر من لایق دیدار تو نباشم ولی به حرمت این انتظار مقدس زودتر بیا ...بیا
ای که راز جمالت هنوز سر بسته است،ای دوازدهمین نور عشق ،بیا و حدیث زندگی را در گوش عاشقانت بخوان .همه را جامی از معرفت اعطا نما.
ای بهشت مجسم!دنیا بدون تو ،حضور تو چنان جهنم سوزان است .بیا که دل همگان بیحضورت چنان لاله پرپر خونین است و امید به آمدن تو را دارند.بیا و دل دردمندشان را مرحم ببخش ،بیاکدام کوچه، خالی از خاطره است و کدام دل هرگز نتپیده به شوق دیدار.
بیا تا برایت بگویم از سختی انتظار که چگونه در دیدههای بارانی رنگ هذیان به خود می گیرد.