سفارش تبلیغ
صبا ویژن
میراث انتظار
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  محسن ملکی[6]
 

برای تعجیل در ظهور اقا و سلامتی ایشان صلوات فراموش نشه اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

   نویسندگان وبلاگ -گروهی
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 78
بازدید دیروز : 262
کل بازدید : 485284
کل یادداشتها ها : 738

   موسیقی

نوشته شده در تاریخ 97/2/12 ساعت 3:27 ع توسط محسن ملکی


سلام آقا جون !سلام به شما . . . . صاحبخونه ی دلای بیقرار . . . این سلام گفتنا که براتون آشناس . . . . آره . . . باز خودمم . . . . میشناسین که . . . . باز اومدم که تو ندبه های تنهایی‌ا م ، با شما بگم . . . 
آقا جون!امروزتو خلوت خودم داشتم به این فکر می کردم که واقعا من چقدر بشما علاقه دارم ؟؟؟سوال عجیبیه؟ . . . . نه ؟بهتره بگم یه بهونه عجیب !!!!!خیلی هم بی مقدمه !!!!خودمم یه جورایی تعجب کردم که چرا این سوال به ذهنم خورده .
آخه کیه که شما رو دوست نداشته باشه؟اما برام مهم بود که بفهمم . . چقدر. . . دوستون دارم ؟؟؟چقدر. . . به شما علاقه دارم .؟؟؟آخه علاقه و دوستی باید تو عمل آدما ثابت بشه نه فقط با حرف و حدیث و ادعا . . . . .
 با خودم گفتم :آخه منی که هر هفته میام و با یه بهونه کوچیک یا بزرگ با مولام حرف می زنم . . . . منی که چه تو شادیا و چه تو غصه هام ، برا آقام می نویسم . . . منی که چشم انتظار اومدنشونم . . . منی که . . . . 
اینجا بود که یه لحظه حس کردم چقدر دارم « من ، من » می کنم . آخه مگه من کی هستم و چیکار کردم ؟؟؟؟؟؟؟
یاد اون داستان افتادم . . . که یه روز عاشق در خونه ی محبوبش رو زد .یه صدا از پشت در گفت ؟ کیه . . . . ؟؟؟عاشق گفت : منم . . . !!!!!!اما هر چی منتظر موند . . . . . دید. . . در روش باز نشد .!!!!!ناراحت شد و برگشت .چند روز بعد باز اومد و در زد .دوباره همون صدا تکرار شد . کیه . . . . . ؟باز گفت : . . . منم . . . . !!!!اما باز دید که در. . . . . باز. . . . . نشد .چند بار این اتفاق تکرار شد .تا اینکه عاشق فهمید ایراد کار از کجاس . . . . ؟؟!!!!این بار که در زد و مثل همیشه شنید . . . کیه . . . ؟؟؟جواب داد :هیچکس نیست . . . پشت در هم تویی . . . دیگه منی وجود نداره که بخوام بگم منم !اونجا بود که دیگه در باز شد . . . . 
آقا جون !حکایت منم شده حکایت همین قصه .فکر میکردم اینکه هر هفته میام و با شما درددل میکنم . . . . 
دیگه تمومه . . . اینکه فقط بگم به شما علاقه دارم دیگه جزء عاشقاتونم .فکر میکردم دم از دوستی شما زدن کار بزرگیه !!!آقا جون !
امروز وقتی خوب فکر کردم ، دیدم که هر کاری هم که برا شما تا حالا انجام دادم در مقابل لطف و کرم و بزرگواری شما چیزی نبوده .من برا شما کاری نکردم که بخوام بهش افتخار کنم .و تاحالا چقدر اشتباه می کردم که کارایی به اون کوچیکی رو بزرگ می دیدم و« مَن . . . مَن » می کردم .و انتظار داشتم که شما در رو . . . . بروی من باز کنین ؟؟؟؟؟
آقا جون!باهمه این تفاسیر . . . . می دونم که شما خیلی بزرگوارتر از اونین که عاشقا رو از در خونتون رد کنین اما من دوس دارم یه عاشق واقعی باشم .عاشقی که سراسر وجودش محبت شما باشه .پس کمکم کنین .با دعاهاتون . . . با نظر لطفتون . . . . با عنایتتون . . . کمکم کنین که اعمال کوچیکم رو بزرگ نبینم و هر چی بیشتر به محبت شما نزدیک بشم .ان شاالله







طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ