سفارش تبلیغ
صبا ویژن
میراث انتظار
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  محسن ملکی[6]
 

برای تعجیل در ظهور اقا و سلامتی ایشان صلوات فراموش نشه اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

   نویسندگان وبلاگ -گروهی
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 464066
کل یادداشتها ها : 738

   موسیقی

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
نوشته شده در تاریخ 87/5/28 ساعت 12:45 ص توسط محسن ملکی


 

"ایمان بیاوریم به آغاز فصل سبز"

تا بشکفد شکوفه اعجاز فصل سبز

از زرد بی ترانه اکنون سفر کنیم

تا درک شاعرانه آغاز فصل سبز

باور کنیم باور فردای عشق را

در بیت بیت شع غزلساز فصل سبز

در باور دوباره این شاخه های خشک

بیدار شو صمیمیت راز فصل سبز

خنیانگر قبیله باران،؛بیا بیا!

همراه چون تو می طلبد ساز فصل سبز

پر کرده ایم دفتر احساس خویش را

از واژه های ناب هم آواز فصل سبز

در انتظار دیدنت ای گل نشسته ایم

ما در کنار پنجره باز فصل سبز

علی محمد مسیحایی

 



  



نوشته شده در تاریخ 87/5/28 ساعت 12:44 ص توسط محسن ملکی


 

گرچه خسته ام،

دلشکسته ام،

باز هم گشوده ام دری به روی انتظار

تا بگویمت،هنوز هم

به آن صدای آشنا امید بسته ام

*

دل،جدا زیاد تو

آشیانه ای خراب و بی صفاست

یاد سبز و روح بخش تو

یاد لطف بی نهایت خداست

کوچه باغ سینه ام،

ای گل محمدی،به عطر نامت آشناست

آنکه در پی تو نیست،کیست؟

آنکه بی بهانه تو زنده است،در کجاست؟

*

باد غربتی که می وزد به کوچه های بی تو،

بوی مرگ می دهد،

بوی خستگی،فسردگی

کوچه ها در انتظار یک نسیم روح بخش

سینه را گشوده اند

کوچه های ما همیشه عاشق تو بوده اند.

*

سینه ام،

آشنای نعمت غم است

گر هزار کوه غم رسد،هنوز هم کم است

از درون سینه ام

ناله های مرغ خسته ای به گوش می رسد

بالهای زخمی ام،نیازمند مرهم است.

*

صبحگاه جمعه ها

آفتاب یاد تو ز "ندبه " های ما طلوع می کند

آنکه شب پس از دعا

با سرود اشتیاق و نغمه امید،خوب رفته است،

روز را به شوق دیدنت شروع می کند

ای تو معنی امید و آرزو!

عشقهای پاک

در میان خنده ها و گریه های عاشقان

پیش عصمت الهی ات،خضوع می کند.

*

اشتیاق،

همچو سبزه بهاره هر طرف دمیده است

انتظار،

همچو غنچه ای به شاخسار دل،شکفته است

جمکران،

جلوه ای از انتظار و شوق ماست

ای بهار جاودان

ای بهار آفرین

ما در انتظار مقدم توییم

ای امید آخرین!

*

سایه بلند نام و یاد تو

از سر و سرای عاشقان بیقرار،کم مباد

قامت بلند شوق

جز بر آستان پر شکوه انتظار،خم مباد.

جواد محدثی



  



نوشته شده در تاریخ 87/5/28 ساعت 12:44 ص توسط محسن ملکی


 

می آیی و تمام زمین است مال تو

خورشید ذره ای ست ز شرح جمال تو

جوشیده در چکاد افق انتظار ما

پیچیده در عبور زمان عطر خال تو

وقتی که می رسی ز افقهای دوردست

گم می شود تمام زمین زیر بال تو

تو از تمام آینه ها مهربانتری

باران چگونه وصف کند شرح حال تو

یوسف ترین غریب قبیله تویی عزیز

پر می کند تمام دلم را خیال تو

مائیم و سینه های پریشان همین و بس

مائیم و مهربانی زهرا خصال تو

علی کفشکر

  



نوشته شده در تاریخ 87/5/28 ساعت 12:43 ص توسط محسن ملکی


 

آنکه شور حماسه در سر داشت، اینک از راه دور می‌آید

عزم پولاد گونه آن مرد،از بلندای طور می‌آید

زخمها،زخمهای بیداری،دستها،دستهای راز و نیاز

بوی خون،بوی سبزی قرآن،بوی عصر ظهور می‌آید

فصل،فصل نجیب آلاله،روز روز وداع از خانه

همنشینی زخیل سرداران، عاشقانه زدور می‌آید

خاطرات خوش شب و سنگر،همنشین با کمیل و عاشورا

شور شبهای در کمین بودن،بوی شهیدی زهور می‌آید

آه ای همنشین این محفل،همنشینانتان کجا رفتند؟

از گلوی پرندگان‌ ِسبز،بوی شعور می‌آید

بوی عطر نجیب آلاله،بوی سیب و شهادت و قرآن

بوی پرواز،بوی عاشورا،بوی عصر ظهور می‌آید

سید مرتضی کراماتی ©



  



نوشته شده در تاریخ 87/5/28 ساعت 12:43 ص توسط محسن ملکی


 

مردم دیده به هر سو نگرانند هنوز

چشم در راه تو،صاحب نظرانند هنوز

لاله‌ها،شعله کش از سینه داغند به دشت

در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز

از سرا پرده غیبت خبری باز فرست

که خبر یافتگان ،بی خبرانند هنوز

آتشی را بزن آبی به رُخ سوختگان

که صدف سوز جهان بد گهرانند هنوز

پرده بردار که بیگانه نبیند آن روی

غافل از آینه این بی بصرانند هنوز

رهروان در سفر بادیه،حیران تواَند

با تو آن عهد که بستند،برآنند هنوز

ذرّها در طلب رویت،با مهر

همعنان تاخته چون نوسفرانند هنوز

سحر آموختگانند، که با رایت صبح

مشعل افروز شب بی سحرانند هنوز

طاقت از دست شد،ای مردمک دیده،دمی

پرده بگشای،مه مردم نگرانند هنوز

مشفق کاشانی ©



  



نوشته شده در تاریخ 87/5/28 ساعت 12:43 ص توسط محسن ملکی


 

در گریبانش سحر،زانسوی شبها خواهد آمد

آن فروغ عدل،آن قدیس تنها خواهد آمد

مهدی موعود ما،آن قائم آل محمد (ص)

پاسدار پرچم "فتحاً مبینا" خواهد آمد

از دل دریای ظلمت،ناخدای کشتی حق

یاور درماندگان،خورشید رخشا خواهد آمد

تکسوار دادگستر،آنکه از شوق طلوعش

گل بجوشد از شکاف سنگ خارا خواهد آمد

روشنایی بخش دلهای صف چشم انتظاران

بیستون عشق از نورش مصفّا خواهد آمد

آن مجرد،آن رهایی بخش،آن نور مبارک

آنکه برچیند بساط سنگ خارا خواهد آمد

بس نوشتم نام او بر ماسه مرطوب ساحل

همچو نوح از پهنه امواج دریا خواهد آمد

با نقاب دست خواهم زد به چشمم سایبانی

محو خواهد شد در او- محو تماشا - خواهد آمد

تا که باغ از کینه پاییز در آتش نسوزد

آن گل آن زیباترین گلهای دنیا، خواهد آمد

خارها از ساقه خواهد چید،پاییز از درختان

با بهاری پر گل از آغوش بطحا خواهد آمد

بسته ‌ایم آذین زخون در مقدمش خاک وطن را

جان زند فریاد،کان محبوب دلها خواهد آمد

آن فرو کوبنده طغیان هستی سوز انسان

رهبر پنهان،ز غیبت آشکارا خواهد آمد

تازه‌تر از سبزه و شفاف‌تر از چشمه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ساران

با نوای نای چوپانان صحرا خواهد آمد

یاور مستضعفان ‌،یار نهان، ماهی که گردد

ریزد اندر مقدمش عقد ثریا، خواهد آمد

خیز تا یاری کنیم اینک امام عصر‌ِ خود را

کز پس امروز،فجر صبح فردا خواهد آمد

من یقین دارم مسلمانان – مسلمانان عالم

آنکه بگشاید به حکمت هر معما خواهد آمد

گوهر دامان نرجس،شاهکار آفرینش

با سپیده از دل تاریک شبها خواهد آمد

سپیده کاشانی ©



  



نوشته شده در تاریخ 87/5/28 ساعت 12:42 ص توسط محسن ملکی


 

ای طلوع چشمهایت دیدنی

غنچه لبخندهایت چیدنی

کاشکی می‌آمدی از دورها

با نگاهی روشن و بخشندگی

می شدم در دستهای گرم تو

مثل گلها چمن بالیدنی

می‌شدی یک آفتاب دسترس

می‌شدی یک آرزوی دیدنی

در هوای پاک تو پر می‌زدم

با دلی آبستن و باریدنی

ای فروغ چشمهای انتظار

کاش یک شب می‌شدی باریدنی

ایرج قنبری



  





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ